وبلاگicon

یـــــــــاس

حضرت‌آقا میفرماید:
بصیرت یعنی وجود چشمان تیزبینی در انسان که بتواند پشت صحنه ی مسائل پیچیده سیاسی را به خوبی تشخیص دهد

پهن شد سفره احسان...

پیمان آشکار | ۵ش - ۲ مرداد ۹۳

پهن شد سفره احسان همه را بخشیدی

باز با لطف فراوان همه را بخشیدی

ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد

رحمتت ریخت چو باران همه را بخشیدی

ضرب المثلی هس که میگه هر آن کس که دندان دهد نان دهد، چرا؟ خوب معلومه انصافا کی

میدونست که توی این گرمای طاقت فرسا بشه یک ماه کامل رو روزه گرفت؟!؟!؟ و دقیقا مصداق

این ضرب المثل همین امر است که خدای مهربون منوتو با کرم خودش یه سفره پهن کرد با

جلیلی خودش این سفره رو به مناسبت های مختلف آراست و با لطف خودش مارو به سر این

سفره دعوت کرد و با بخشندگی خودش توان و طاقت مهمونی سر این سفره رو به هممون داد.

به به عجب لطف و کرمی؛ خدای به این خوبی داریم دیگه بنظرت به کسی نیاز داریم؟

یه فرصت اضافه گذاشته واسه جبران و این ماه مبارک همون فرصت طلائی بود. که کم کم روبه اتمام هست.

خدایا شکرت به خاطر این نعمت بی منت

شکر بخاطر این همه لطف و بخشودگی

شکر بخاطر ......

و شکر بخاطر همه چیز، شکر شکر شکر

  • پیمان آشکار

هیس! مسلمان فریاد نزند!!!

پیمان آشکار | ۴ش - ۲۵ تیر ۹۳

پسرم فریاد نزن حمله می کنند. مادر من بچه ات را کشته اند عیبی ندارد فریاد نزن حمله می کنند. پدر، تو نیز ساکت

بمان چرا به حقوق بشر پایبند نیستی؟!  فقط اسرائیلی ها آدم هستند. شما ساکت... جالب است نه! ابر قدرتانی که

مادام العمر دم از حقوق بشر میزنند و به دنبال آن هستند اکنون توسط حقوق بشر در تعقیبند...

یاد روز های خوش سالها پیش بخیر. ناگهان عده ای آمدند و ادعای زمین پدریشان را کردند و از آن زمانشروع شد.

راستی یادم نبود مسلمان که حقی ندارد حقوق بشر فقط و فقط برای دفاع از مظلومین ثروتمند آمریکا و اسرائیل است.

سال ها کشتند و کشتند و اکنون به بهانه ای جدید ورود کرده اند.

شاید همه ما این را بخاطر داشته باشیم...

شهادت فرزند و پدر در کنار یکدیگر را یادتان است؟ البته این را همینطوری گفتم و هیچ تناقضی با حقوق بشر ندارد...

من که مانده ام انگشت به لب...

     

ای مه در پس ابر ها بیا بیا،   جانم به لب رسید، جان مادرت حضرت زهرا بیا

این گونه ها که ماتم دیرین کشیده اند
سرخ از شراره های کدامین کشیده اند؟!

این کودکان که گشته زمستان نصیبشان
قد در بهار خاک فلسطین کشیده اند

در دفتر سپیده خطِ خون نوشته اند
خط بر سیاه مشق دروغین کشیده اند


فرعون های شومِ پیمبر نقاب را
از تخت های شب زده پایین کشیده اند

با سنگ های خویش، ابابیل های شهر
از زیر پای ابرهه ها زین کشیده اند

تا این درخت کهنه ی زیتون ثمر دهد
دور تمام باغچه پرچین کشیده اند

این شاعران کوچک از عشق شعله ور
آرایه را به بند مضامین کشیده اند

(شعر از سیدمحمد مهدی شفیعی)

جهت حمایت نظر بگذارید

  • پیمان آشکار

یا غریب....

پیمان آشکار | ۲ش - ۲۳ تیر ۹۳

یا ایها العزیز دل مستمندها

یا ایها الکریم، یا مولا حسن محتبی

  • پیمان آشکار

حس غریب

پیمان آشکار | ۱ش - ۸ تیر ۹۳

و عجب حس غریبی است این لحظات، لحظاتی که نزدیک شدن خودم به عشقم رو از ته قلبم حس میکنم.

گاها دلم میخواد گریه کنم مثل همین الان که دارم این متن رو می نویسم واقعا عجب حس غریبی....

واقعا شیرینی این انتظار یک روزه به پایان می رسه و ادم دلش میخواد بپره تو بغله عشقش. متوجه منظورم شدی؟!

این لحظات افطار رو میگم که یه نوع شوق و اشتیاق قلبی هممون نسبت بهش داریم. چون مطمئنا خوشحالیم که مورد لطف خدا قرار گرفتیم ویک روز دیگه تونستیم بر نفس غلبه کنیم.

واقعا عجب نعمتی است : ((روزه))

طاعات و عباداتتون مورد قبول حق

  • پیمان آشکار

چه خوش گفت آن پیر زیبا سخن

پیمان آشکار | ۱ش - ۸ تیر ۹۳

  • پیمان آشکار

و چه خوب امتحانی...

پیمان آشکار | ۱ش - ۸ تیر ۹۳

چند خوردی چرب و شیرین از طعام / امتحان کن چند روزی در صیام

و عجب امتحانی... پلی بسوی بندگی و عزت نفس و تقوا. راهی که در آن تابلوهای راهنمایی اش پر است از علائم روشنگر این مسیر بندگی

و چه خوش گفت آن شاعر نیکو صفت که : چند خوردی چرب و شیرین از طعام / امتحان کن چند روزی در صیام  و این آزمایش غربالیست میان قوی نفسان و ضعیف نفسان

ان شاء الله که موفق از این آزمایش بیرون بیاییم...

یازهرا

  • پیمان آشکار

عیب...

پیمان آشکار | ۲ش - ۱۹ خرداد ۹۳

اسلام به ذات خود ندارد عیبی

هر عیب که هست از مسلمانی ماست

  • پیمان آشکار

عید مبارک

پیمان آشکار | ۱ش - ۱۸ خرداد ۹۳

نسل جوان را به جهان رهبری
جلوه ی توحید، علی اکبری
هر که هوای رخ احمد کند
در تو تماشای پیمبر کند

  • پیمان آشکار

آیا هنوز وقتش نرسیده؟؟؟

پیمان آشکار | ۵ش - ۱۵ خرداد ۹۳

600x445_AksTubeCom_01aa448252e32b8952501

  • پیمان آشکار

یا ضامن آهو تسلیت

پیمان آشکار | ۴ش - ۱۳ فروردين ۹۳

emam reza

آقا جون سلام

الان به خودم اومدم دیدم وای که چقدر دلم برای حرمت تنگ شده...

یادمه ورودی صحن گوهر شاد می نشستم و زل میزدم به گنبد طلا

یادمه اون روز اولی که تازه می رسیدم مشهد و میومدم حرم به هیچی فکر نمیکردم بجز یه لحظه حضور تو حرمت.

باهمون خستگی سریع میومدم وضو میگرفتم و داخل صحن گوهرشاد دورکعت نماز میخوندم. به به، نماز زیارت، وای که چه

صفایی داره. میدونی چرا اینجور میگم آقا دارم دل خودم رو با اون لحظه های که داخل حرمت گذروندم خوش میکنم. اقاجون تویی مأمن

دلتنگیام. همونی هستی که هروقت و بهر دلیل دل تنگ میشم به یادت می افتم.

آقا جون ببین اشکم واسه حرمت سرازیر شد، این حرفا رو زدم که ... حرفارو زدم که..  راستش روم نمیشه بگم.

ببخشید تو این فاصله که چشم شمارو دور دیدم یه خورده رفتم دور و بر گناه.(ببخش منو اگه اینجور میگم آقا) حالا در هر صورت آقا جون تورو

به جون مادرت حضرت زهرا واسم به پیشگاه خدای متعال دعا کن. من اکثر مواقع به مادرت خواسته هام رو میگم ولی ایندفعه رو من با این

همه روسیاهی روم نشد. شما رو واسطه قرار میدم. آخه میدونم شما که ضامن آهو شدی این بنده روسیاه رو هم می پذیری.

آقاجون بگو مادرت دعا کنه در حق ما   بگو که امضا کنه یه کربلا

آخه میدونم هرکی کربلا رفت و برگشت ادب و شعور حسینی درش تاثیر گذاشت منم خواستم همینه... یا امام رضا الان بازم دلم پر زد واسه

حرمت اگه که من رو لایق کربلا نمیدونی حداقل یه گوشه و کناری من رو بعد دوسال به حرمت راه بده.

میدونم اونی رو که به حرمت راه میدی بعدش صددرصد راهی کربلاش میکنی. پس گذرنامه مارو هم بده آقا جون.

یا امام رضا کمکم کن. در ضمن آقا جون شهادت مادرت رو هم تسلیت میگم. من رو هم توی غم خودت شریک بدون...

یازهرا

  • پیمان آشکار