یا ضامن آهو تسلیت
آقا جون سلام
الان به خودم اومدم دیدم وای که چقدر دلم برای حرمت تنگ شده...
یادمه ورودی صحن گوهر شاد می نشستم و زل میزدم به گنبد طلا
یادمه اون روز اولی که تازه می رسیدم مشهد و میومدم حرم به هیچی فکر نمیکردم بجز یه لحظه حضور تو حرمت.
باهمون خستگی سریع میومدم وضو میگرفتم و داخل صحن گوهرشاد دورکعت نماز میخوندم. به به، نماز زیارت، وای که چه
صفایی داره. میدونی چرا اینجور میگم آقا دارم دل خودم رو با اون لحظه های که داخل حرمت گذروندم خوش میکنم. اقاجون تویی مأمن
دلتنگیام. همونی هستی که هروقت و بهر دلیل دل تنگ میشم به یادت می افتم.
آقا جون ببین اشکم واسه حرمت سرازیر شد، این حرفا رو زدم که ... حرفارو زدم که.. راستش روم نمیشه بگم.
ببخشید تو این فاصله که چشم شمارو دور دیدم یه خورده رفتم دور و بر گناه.(ببخش منو اگه اینجور میگم آقا) حالا در هر صورت آقا جون تورو
به جون مادرت حضرت زهرا واسم به پیشگاه خدای متعال دعا کن. من اکثر مواقع به مادرت خواسته هام رو میگم ولی ایندفعه رو من با این
همه روسیاهی روم نشد. شما رو واسطه قرار میدم. آخه میدونم شما که ضامن آهو شدی این بنده روسیاه رو هم می پذیری.
آقاجون بگو مادرت دعا کنه در حق ما بگو که امضا کنه یه کربلا
آخه میدونم هرکی کربلا رفت و برگشت ادب و شعور حسینی درش تاثیر گذاشت منم خواستم همینه... یا امام رضا الان بازم دلم پر زد واسه
حرمت اگه که من رو لایق کربلا نمیدونی حداقل یه گوشه و کناری من رو بعد دوسال به حرمت راه بده.
میدونم اونی رو که به حرمت راه میدی بعدش صددرصد راهی کربلاش میکنی. پس گذرنامه مارو هم بده آقا جون.
یا امام رضا کمکم کن. در ضمن آقا جون شهادت مادرت رو هم تسلیت میگم. من رو هم توی غم خودت شریک بدون...
یازهرا
- ۹۳/۰۱/۱۳
سلام
روزی دوساعت آه پشت پنجره فولاد
لطفا برای گریه هایم شانه بنویسید
بسیار زیبا بود انشاالله حرم آقا.
حسینی باشید.
یازهرا